Dialogue Between God & Man

God:
I fashioned this world out of one and the same clay;
You made Iran; Ethiopia and Tartary.
From mere earth I made steel, pure and without alloy;
You fashioned sword and arrowhead and musketry.
You made the axe, with which you felled trees grown by me,
And fashioned cages for my singing birds, born free.

Man:
You made the night; I made the lamp that lights it up.
You fashioned clay; I made of it a drinking cup.
You made the wilderness, the mountain and the steppe;
I fashioned garden, orchard, avenue and scape.
I change dread poisons into panaceas, and
I am the one who fashions mirrors out of sand.

[ source: Muhammad Iqbal, Message from the East, پیام مشرق ]

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

کاشانهٔ ما رفت بتاراج غمان خیز

از ناله مرغ چمن از بانگ اذان خیز

از گرمی هنگامه آتش نفسان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

خورشید که پیرایه بسیمای سحر بست

آویزه بگوش سحر از خون جگر بست

از دشت و جبل قافله ها رخت سفر بست

ای چشم جهان بین بتماشای جهان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

خاور همه مانند غبار سر راهی است

یک ناله خاموش و اثر باخته آهی است

هر ذره این خاک گره خورده نگاهی است

از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

دریای تو دریاست که آسوده چو صحراست

دریای تو دریاست که افزون نشد و کاست

بیگانهٔ آشوب و نهنگ است چه دریاست

از سینه چاکش صفت موج روان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

این نکته گشاینده اسرار نهان است

ملک است تن خاکی و دین روح روان است

تن زنده و جان زنده ز ربط تن و جان است

با خرقه و سجاده و شمشیر و سنان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

ناموس ازل را تو امینی تو امینی

دارای جهان را تو یساری تو یمینی

ای بندهٔ خاکی تو زمانی تو زمینی

صهبای یقین در کش و از دیر گمان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

فریاد از افرنگ و دلآویزی افرنگ

فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ

عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ

معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز

از خواب گران خیز

اقبال لاهوری